جهان ناآرام ترازهميشه
آزمون آزمون


حدود دوميليارد نفر در كشورهاى شكست خورده، منزوى و رو به سقوط در جهان زندگى مى كنند. بى توجهى به دولتهاى وامانده و شكست خورده، عواقب خطرناك از جمله خطر تجزيه و از هم پاشيدگى كشورها را در پى خواهد داشت. اين نوع كشورها حتى مى توانند با اقداماتشان، ثبات و امنيت كشورهاى قدرتمند را به خطر بيندازند. «آمريكا در حال حاضر بيشتر از سوى كشورهاى شكست خورده و منزوى مورد تهديد است تا كشورهاى قدرتمند» اين جمله، نتيجه گيرى شوراى امنيت ملى آمريكا در سال۲۰۰۲ بود. چنين ارزيابى از كشورى كه سياست خارجى اش در قرن بيستم در مبارزه با قدرتهاى بزرگى چون آلمان، جاپان و روسيه سياست غالب بود، قابل تأمل است. نه تنها آمريكا پى به خطر كشورهاى منزوى برده، بلكه «كوفى عنان» نيز هشدار داده است كه «ناديده گرفتن كشورهاى منزوى موجب مشكلاتى مى شود كه بعضاً اقدام به نيش زدن ما مى كنند.» «ژاك شيراك» نيز صحبت از «تهديد حكومتهاى منزوى به آرامش جهان» مى كند. دورانى رهبران جهان نگران انباشته شدن قدرت بودند، ولى حالا نگران غيبت آنند. دولتهاى منزوى و وامانده، حوادث قابل ملاحظه اى از حاشيه تا اعماق مركز سياست جهانى آفريده اند. در دوران جنگ سرد، ورشكستگى دولتها از درون منشور اختلافات ميان ابرقدرتها ديده مى شد و به ندرت مورد توجه قرار مى گرفتند. هرچند كه كشورهاى وامانده در سالهاى ،۱۹۹۰ توجه تنها ابرقدرت جهان را به خود جلب مى كردند، اما عموماً در زمره ولايت فعاليت حقوق بشرى و انسان دوستانه قرار مى گرفتند كه در نهايت، منجر به دخالت اين ابرقدرت در كشورهايى چون سومالى، هائيتى و بوسنى مى شد. براى دستگاه به اصطلاح سياست خارجى آرمانگرا، كشورهاى شكست خورده مشكلاتى مى آفرينند كه بسيار مخرب است. هم اكنون به نظر مى رسد قدرتها به اين كشورها توجه دارند. خطر صادرات دولتهاى شكست خورده از تروريستهاى بين المللى گرفته تا قاچاقچيان بزرگ موادمخدر و سلاحهاى كشتارجمعى، همه و همه، موضوع مذاكره بى پايان و نگرانى كارشناسان جهان است. با همه يافته هايى كه تاكنون از مشكلاتى كه كشورهاى وامانده مى توانند ايجاد كنند، هنوز تعريف اين مشكلات در هاله اى از ابهام است. براى مثال، وقتى كه با يك كشور وامانده مواجه مى شويد، چگونه مى توانيد ورشكستگى آن را تشخيص دهيد؟ البته دولتى كه نظارت و استفاده مشروع از زور بر مناطق تحت امر خود را از دست داده باشد، برچسب دولت وامانده مى خورد و مشكل آفرين خواهد بود. آيا همه كشورهاى ورشكسته از همين نوعند؟ يقيناً ماهرانه تر و مشخص تر از اين، مى توان دولتهاى ورشكسته را دسته بندى كرد. براى مثال، برخى از دولتها توان حاكميت و ظرفيت و يا تصميم گيرى براى خدمات رسانى به مردم را ندارند. در برخى ديگر از كشورها، مردم تنها به بازار سياه متكى هستند و از پرداخت ماليات فرار و يا از نافرمانى گسترده مدنى پيروى مى كنند. دخالت خارجى در اين كشورها نيز مى تواند هم يك علامت شكست و هم به عنوان جرقه اى براى سقوط دولت وامانده به كار رود. يك دولت ورشكسته ممكن است مجبور به ايجاد محدوديتهايى غيرداوطلبانه مانند تحريم سياسى و اقتصادى، حضور نيروهاى بيگانه در خاكش و يا ساير الزامات نظامى مثل منطقه پرواز ممنوع در قلمرو خود شود.
چه تعداد از دولتها به شدت با خطر ورشكستگى مواجهند؟ بانك جهانى ۳۰ تا از كشورها با درآمد پايين و در مضيقه را مشخص كرده و اين در حالى است كه وزارت بين المللى توسعه انگلستان، نام ۴۶ دولت شكننده را در ليست خود وارد كرده است. سيا نيز شمار دولتهاى ورشكسته را ۲۰ عدد خوانده است. براى به تصوير كشيدن بهتر گستره مشكل دولتهاى ورشكسته، سازمان تحقيقات مستقل بنياد صلح و فارن پاليسى با استفاده از ۱۲ شاخص اجتماعى، سياسى، اقتصادى و نظامى، ۶۰ كشورى كه در قبال خشونت هاى داخلى وضعيت شكنندگى دارند، فهرست كرده است. در اين ارتباط، سازمان تحقيقات مستقل، اطلاعات خود را براى هر يك از مؤلفه ها از هزاران منابع مطبوعاتى بين المللى و داخلى كشورها در نيم سال دوم ۲۰۰۴ سود جسته است. تصويرى كه از اين تحقيقات به دست مى آمد، بى نظمى جهان تازه در قرن بيست و يكم را نشان مى دهد. از سوى ديگر، اين تحقيقات مشخص كرده كه مشكل دولتهاى ضعيف و شكست خورده جدى تر از آن است كه تاكنون درباره آنها فكر مى شده است. در حال حاضر، حدود ۲ميليارد نفر جمعيت در جهان در كشورهاى ناامن با مقياس متنوعى از شكنندگى در برابر درگيرى هاى گسترده داخلى زندگى مى كنند. شاخص هاى بى ثباتى كه در اين تحقيقات به دست آمده است، بسيار زيادند. در جمهورى دموكراتيك كنگو يا سومالى، سالهاست كه واماندگى دولت آشكار شده كه از طريق درگيرى هاى نظامى، خشكسالى، شيوع بيماريها و آوارگى بروز كرده است. اغلب اوقات، جرقه عناصر فاسد كننده براى آغاز دشمنى در اين نوع كشورها زده نشده و ممكن است فشارها هنوز شكل نيافته باشند. بى قانونى در حاشيه بسيارى از كشورها حاكم است. ولى هنوز اين بى قانونى منجر به انقلاب عليه حاكميت نشده است. ممكن است درگيرى هاى داخلى حول محور خودمختارى يا جدايى مانند روسيه و فيليپين ظاهر شود. در تعدادى از كشورها، بى ثباتى به شكل درگيرى عارضى، مافياى موادمخدر و يا تسلط جنرال هاى جنگى بر قلمروى حاكميت مانند افغانستان، كلمبيا و سومالى بروز مى كند. در بعضى از كشورها، سقوط دولتها يكباره انجام مى گيرد و مرگ اكثر دولت هاى ورشكسته مانند زيمبابوی و گينه با وخيم شدن نهادهاى سياسى و اجتماعى به صورت آهسته و پيوسته رخ مى دهد. برخى از كشورها مانند سيرالئون و آنگولا ممكن است پس از يك سرى درگيرى هاى داخلى در حال ترميم باشند، ولى اينها نيز در خطر طى كردن سير قهقرايى هستند. بانك جهانى در يافته هايش پيش بينى كرده است كه نيمى از دولت هاى رهايى يافته از جنگ داخلى در عرض پنج سال ممكن است دوباره وارد درگيرى شوند و يا سقوط كنند. در ميان كشورهاى جهان، ۱۰ دولت به وضوح نشان داده اند كه كاملاً در خطر واماندگى هستند. ساحل عاج، كشورى كه با جنگ داخلى به دو بخش تقسيم شد، كاملاً در حال از هم پاشيدگى است. اگر سازمان ملل متحد، نيروهايش را از اين كشور خارج كند، سقوط كامل آن قطعى است.
دولت هاى كنگو، عراق، چاد، سومالى، سودان، ليبريا، يمن، سيرالئون و هائيتى سرنوشت مشابهى دارند. كشورهاى ديگرى كه به ظاهر از شكنندگى كمترى برخوردارند، مانند بنگلادش، گواتمالا، مصر، عربستان سعودى و روسيه به ترتيب در رديف هاى ۱۷ ، ۳۱ ، ۳۸ ، ۴۵ و ۵۹ قرار دارند. كشورهاى ضعيف عموماً در آفريقا هستند، ضمن اين كه در آسيا، اروپاى شرقى، آمريكاى لاتين و خاورميانه نيز از اين نوع كشورها وجود دارند. كارشناسان سال ها است كه حول محور كمان بى ثباتى گفت وگو مى كنند. اصطلاح «هلال اسلامى» از افغانستان تا جمهورى هاى اتحاد شوروى سابق در دهه ۱۹۷۰ مورد بحث بود. مطالعات نشان مى دهد كه چنين دركى از هلال اسلامى با واقعيت فاصله بسيارى دارد. هم اكنون جغرافياى كشورهاى ضعيف از مسكو تا مكسيكو تشكيل مى شود و اين خيلى فراتر از يك كمان است و علاوه بر آن، فقط به كشورهاى مسلمان ختم نمى شود. مطالعات ، پاسخ آسانى براى كسانى كه در پى در پرتگاه قرار دادن كشورها هستند، نخواهد داد. انتخابات به عنوان يك عامل جهانى براى كاهش درگيرى ها كمك كننده خواهد بود. بنا بر اين اگر در اوج مبارزات انتخاباتى تخلفى انجام بگيرد يا انتخابات با مشاركت كم مردمى روبه رو شود، اينگونه انتخابات نه تنها براى ثبات يك دولت بى اثر است، بلكه مضر نيز خواهد بود. دموكراسى انتخاباتى تأثير بسيار كمى بر ثبات كشورهايى چون عراق، روآندا، ونزوئلا، نيجريه، كنيا و اندونزيا داشته است. در سال گذشته به دليل بحث تخلف در انتخابات، وضعيت اوكراين به شدت شكننده شد. بارزترين نشانه هشدار دهنده درباره يك دولت وامانده چيست؟ دو شاخص از ۱۲ شاخص دولت وامانده همواره در صدر قرار دارند. در اكثر كشورهاى مورد مطالعه، توسعه نامتوازن بالا بوده است. اين نشانگر وجود اختلاف و نابرابرى در درون دولت است. لذا تنها فقر باعث افزايش بى ثباتى نخواهد شد، بلكه اختلافات درون حكومتى نيز بى ثباتى مى آورد. غير مشروع بودن حكومت كه در آن به دفعات جرم و جنايت رخ مى دهد نيز شكنندگى آن را مى رساند. نهادهاى دولتى كه فساد، غير قانونى و يا غير مؤثرند، از جمله دولت هاى شكننده هستند. در مواجهه با اينگونه دولت ها، مردم همواره در وفادارى به حاكمان تغيير موضع مى دهند و به رهبران احزاب مخالف، سرداران جنگ، ملى گراهاى قومى، مذهبى و يا نيروهاى چريكى مى پيوندند. فاكتور آمارگيرى، بويژه فشارهاى جمعيتى ناشى از آوارگى، جابه جايى مردم در داخل و برخورد تحقيرآميز با مردم در اكثر كشورهايى كه نقض حقوق بشر مداوم انجام مى گيرد، شكنندگى حكومت ها آشكارتر است. مشخص كردن نشانه هاى دولت هاى ورشكسته آسانتر از پيدا كردن مهارت راه حل آن است. اما شناسايى دولتى كه در حال سقوط است، اولين گام كار است.
August 28th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی